
قصاب کاشانی
شمارهٔ ۱۲۷
۱
عشق آن روزی که با دلها نمک را تازه کرد
شورش دیوانه با صحرا نمک را تازه کرد
۲
ابر تا برداشت نم، از دیده من خون گریست
این سزای آنکه با دریا نمک را تازه کرد
۳
باز تن همچون کباب در نمک خوابیده شد
دل چو با آن آتشینسیما نمک را تازه کرد
۴
همچو خط گردید بر گرد لبش بیاختیار
هرکه با آن لعل شکّرخا نمک را تازه کرد
۵
پاره خواهم ساخت از شور جنون زنجیرها
زلفش امشب با من شیدا نمک را تازه کرد
۶
روی در بهبود زخم ناوکش آورده بود
غمزه آمد با جراحتها نمک را تازه کرد
۷
شورش و آشوب شبهای جدایی گرم شد
حسن او قصاب تا با ما نمک را تازه کرد
تصاویر و صوت


نظرات