
قصاب کاشانی
شمارهٔ ۱۳۶
۱
هرکجا آیینه رخسار او پیدا شود
طوطی تصویر از شوق رخش گویا شود
۲
دادن جان و گرفتن داغ او نقش من است
دیده کجبین اگر بگذارد این سودا شود
۳
گفته بودی میکنم امشب تو را قربان خویش
این شب وصل است، میترسم دگر فردا شود
۴
مشکل بسیار در پیش ره است ای همرهان
کو غم او تا در این ره حل مشکلها شود
۵
بگذرد گر بر مزار کشتگان ناز خویش
لوح بر خاک شهیدانش ید بیضا شود
۶
میتوان از الفت دریادلان گشتن بزرگ
قطره باران چو بر دریا رسد دریا شود
۷
سینه را خواهم ز پیش دل گذارم بر کنار
از قفس دیوار چون برداشتی صحرا شود
۸
در گلستان چون نماید آن گل رخسار را
تا به رویش دیده نرگس واکند شهلا شود
۹
گر به رویت بسته شد قصاب این در، باک نیست
سر بنه بر آستان دوست تا در واشود
تصاویر و صوت

نظرات