
قصاب کاشانی
شمارهٔ ۱۳۷
۱
درشتی از مزاج سختطینت کم نمیگردد
کنی چندان که نرم الماس را مرهم نمیگردد
۲
به تن زینتپرستان را گر از هستی نمیباشد
سفالین کوزه زردار جام جم نمیگردد
۳
ز اسباب جهان بگذر که گر عیسی است در گیتی
به بند سوزنی تا هست صاحبدل نمیگردد
۴
به غیر از زور بازوی قناعت در همه عالم
کس دیگر حریف خواهش آدم نمیگردد
۵
چه طرح میهمانی با جهان میافکنی؟ غافل
سپهر بیمروت با کسی همدم نمیگردد
۶
شبی میکرد خونم در دل و میگفت زاستغنا
نه بیند این زمین تا شبنمی خرم نمیگردد
۷
دگر چیزی است شرط آدمیت در جهان ورنه
کسی از چشم و گوش و دست و پا آدم نمیگردد
۸
میان عاشق و معشوق سرّی هست پنهانی
بدین سرّ آنکه از سر نگذرد محرم نمیگردد
۹
ز گردشهای چرخ واژگون قصاب دانستم
که هرگز بر مراد هیچکس یک دم نمیگردد
تصاویر و صوت


نظرات