
قصاب کاشانی
شمارهٔ ۱۴۶
۱
ز من دل برده دلداری که از اهل وفا رنجد
نماید صلح با بیگانه و از آشنا رنجد
۲
به تقریبی که رنگش نسبتی با خون من دارد
کف پایش مدام از الفت رنگ حنا رنجد
۳
هلاکم میکند با آنکه میرنجد زمن بیجا
چه سازم گر خداناخواسته روزی بجا رنجد
۴
به نوعی بسته راه گفتگو از شش جهت با من
که در پیغام بوی زلفش از باد صبا رنجد
۵
به بزم دوستی دل بستهام نازک مزاجی را
که در پهلوی خود از بستن بند قبا رنجد
۶
اگر داند که بگذشته است جز او در دلم عمری
مثال عارضش ز آیینه گیتینما رنجد
۷
نهد زخم خدنگش دست رد بر سینه مرهم
مرا در دل بود قصاب دردی کز دوا رنجد
تصاویر و صوت

نظرات