
قصاب کاشانی
شمارهٔ ۱۵
۱
ز هر جانب که آن سرو روان خندان شود پیدا
ز شور عاشقان از هر طرف افغان شود پیدا
۲
نمک میریزد از موج تبسم بر دل ریشم
لب او هر کجا چون پسته خندان شود پیدا
۳
ز یک انداز چشمی کشتی عمرم تباه آمد
که میگفت از نگاهی این قدر طوفان شود پیدا
۴
به یاد لعل میگون تو در خون جگر ما را
به دور دیده چندین خوشه مرجان شود پیدا
۵
بده تن در قضا، آمادهٔ تیغ شهادت شو
چو آن نامهربان با خنجر مژگان شود پیدا
۶
کند دریانشین آب حسرت اهل محشر را
اگر قصاب با این دیدهٔ گریان شود پیدا
نظرات
نصرت الله