
قصاب کاشانی
شمارهٔ ۱۵۱
۱
نه همین زآتش عشقت دل و جان میسوزد
عشق روی تو به آنی دو جهان میسوزد
۲
چون زند شعله تر و خشک نمیداند چیست
آتش عشق کز آن پیر و جوان میسوزد
۳
چون چراغی که به فانوس بسوزد شب و روز
دلم از عشق تو پیدا و نهان میسوزد
۴
مژه از حسن تو چون شعله که در خس گیرد
دیده چون گشت به رویت نگران میسوزد
۵
خال چون بر رخ سوزان تو دیدم گفتم
این سپند از پی چشم حَسدان میسوزد
۶
شرح دلگرمی قصاب رقم نتوان کرد
قلم و کاغذ و گفتار و زبان میسوزد
تصاویر و صوت

نظرات
نصرت الله