قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

شمارهٔ ۱۵۳

۱

به چشم عبرت اوضاع جهان گر، دیدنی دارد

به روز خویشتن چون صبح هم خندیدنی دارد

۲

ز نقش نرد نتوان جمع کردن خاطر خود را

چو چیدی مهره را آن‌قدر هم برچیدنی دارد

۳

توکل گرچه در کار است اما از پی روزی

به سر مانند سنگ آسیا گردیدنی دارد

۴

شد از نادیدن روی تو جسمم چون هلال آخر

به قربان تو هر کاهیدنی بالیدنی دارد

۵

نگردد هر کسی آگاه از ایمای ابرویش

زبان ترک‌تاز غمزه هم فهمیدنی دارد

۶

چو دور خوشه دیدم دانه را، معلوم گردیدم

که هر جمعیتی آخر ز هم پاشیدنی دارد

۷

غمش تا همدم من گشت در شب‌های تنهایی

جدا هر استخوانم همچو نی نالیدنی دارد

۸

نباشد دور، اگر قصاب جوید از رخت دوری

چو آتش دید مو بر خویشتن پیچیدنی دارد

تصاویر و صوت

دیوان قصاب کاشانی به کوشش پرتو بیضایی - تصویر ۱۰۵
دیوان قصاب کاشانی به کوشش جواهری (وجدی) - قصاب کاشانی - تصویر ۱۲۹

نظرات