قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

شمارهٔ ۱۵۸

۱

چو باز کرد شکرخنده شد اسیر شکر

عیانش از لب و دندان نموده شیر شکر

۲

چو دید آن لب و دندان نمود جان پرواز

غذای روح بود بیشتر پنیر شکر

۳

خط است سرزده گستاخ بر لبش یا مور

ز حرص پای فرو برده در خمیر شکر

۴

نشسته خال به کنج لبش بدان ماند

که شاه هند زند تکیه بر سریر شکر

۵

خطش چو خط سیه در بر نگین قصاب

برون نیامده پیداست در ضمیر شکر

تصاویر و صوت

نظرات