
قصاب کاشانی
شمارهٔ ۱۷۴
۱
در دلم عیشی که میبینم غم یار است و بس
زخمهای ناوک مژگان دلدار است و بس
۲
در درون کعبه و بتخانه گردیدم بسی
رو به هر جانب که کردم جلوه یار است و بس
۳
مست عشقم پایبند کفر و ایمان نیستم
اینقدر دانم که با لطف ویم کار است و بس
۴
از چنین ویرانه منزل چشم آسایش مدار
عیش این در گشته تا بوده است آزار است و بس
۵
از کس دیگر چو نالد شکوه بیجا کردن است
در جهان قصاب سرگردان کردار است و بس
تصاویر و صوت


نظرات