قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

شمارهٔ ۲۱۱

۱

روز و شب در بزم دوران بی‌قرارم همچو دف

بس‌که سیلی‌خوار دست روزگارم همچو دف

۲

چون که می‌سازد به گرم و سرد طبعم روزگار

زآب و آتش می‌رسد گاهی مدارم همچو دف

۳

کی از این بی‌خانمانی منت از دونان کشم

من که از پهلوی خود باشد حصارم همچو دف

۴

زینتی جز پوست بر بالای من زیبنده نیست

با غم دیبای اطلس نیست کارم همچو دف

۵

گشته‌ام پنهان به زیر خرقه عریان تنی

کی دگر از دهر چشم فتنه دارم همچو دف

۶

در بساط نغمه‌سنجان حلقه‌ها دارم به گوش

پای تا سر در محبت داغ‌دارم همچو دف

۷

تا زچشم بد به هنگام حجاب ایمن بود

پیش روی یار دائم بی‌قرارم همچو دف

۸

تا صدای یار نگذارد ز مجلس پا برون

بهر حفظ ناله‌اش پرگاروارم همچو دف

۹

می‌برندم گرچه قصاب این زمان بر روی دست

پیش جانان غیر افغان نیست کارم همچو دف

تصاویر و صوت

دیوان قصاب کاشانی به کوشش جواهری (وجدی) - قصاب کاشانی - تصویر ۱۷۴
دیوان قصاب کاشانی به کوشش محمد عباسی - قصاب کاشانی - تصویر ۱۲۳

نظرات