قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

شمارهٔ ۲۳۲

۱

به عشق تو گر سر نبازم چه سازم

به داغ غمت گر نسازم چه سازم

۲

دل و دین و هستی شده سد راهم

گر این هر سه یکسر نبازم چه سازم

۳

برآورده تیغی که خونم بریزد

بر آن دست و خنجر ننازم چه سازم

۴

به من بسته ره خصم بی‌رحم اگر جان

در این کهنه شش‌در نبازم چه سازم

۵

چو درمان قصاب درد تو باشد

به درد تو یکسر نسازم چه سازم

تصاویر و صوت

نظرات