
قصاب کاشانی
شمارهٔ ۲۳۴
۱
میان خوبرویان تا نمودند انتخاب از هم
جدا کردند رخسار تو را با آفتاب از هم
۲
ز بس کاهید ما را درد او زین هجر، از آهی
فرو ریزد بنای هستی ما چون حباب از هم
۳
مگر اندر بغل دارند جزو بیوفایی را
که آموزند دائم گلرخان درس کتاب از هم
۴
دل صدپاره آتشنهاد خونچکانم را
به بزم عیش میگیرند خوبان چون کباب از هم
۵
یکی از زلف پیچ و دیگری تاب از کمر دارد
نمیباشد پریشانخاطران را پیچ و تاب از هم
۶
دل آباد اگر خواهی مکن ویران دل کس را
که میباشند اکثر خانه دلها خراب از هم
۷
نمیآیند بیرون روز حشر از عهده دلها
اگر جوییم ما قصاب با خوبان حساب از هم
تصاویر و صوت


نظرات