قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

شمارهٔ ۲۴۵

۱

درون آشیان از بیضه تا من سر برآوردم

ز تیر غمزه و بیداد خوبان پر برآوردم

۲

لبش را با تبسم آشنا کردم به مهر آخر

به قلاب محبت ماهی از کوثر برآوردم

۳

ز خال عنبرش بویی گمان می‌داشتم در دل

زدم آتش به خود تا دود از مجمر برآوردم

۴

دل سوزان ز چشمم لخت‌لخت افتاد بر دامان

به جای اشگ از این دریای خون آذر برآوردم

۵

شکستم بستم از بیم نگاهش آرزو در دل

کشم چون آه گویی از جگر خنجر برآوردم

۶

نهال باغ حرمانم گلم داغ است و بارم غم

ندیدم فصل شادی از زمین تا سر برآوردم

۷

مرا شد دیدگان لبریز ز اشک گاه‌گاه دل

دو دریا آب از این یک قطرهٔ گوهر برآوردم

۸

ندارم شکوه قصاب از کسی در سوختن هرگز

چنارآسا ز جسم خویشتن آذر برآوردم

تصاویر و صوت

دیوان قصاب کاشانی به کوشش محمد عباسی - قصاب کاشانی - تصویر ۱۴۱

نظرات