
قصاب کاشانی
شمارهٔ ۲۶۱
۱
ساقی بیا و در قدح از لطف باده کن
رحمی به حال عاشق از پا فتاده کن
۲
باری غبار کلفتم از لوح دل بشوی
این لوح را چو صفحه آیینه ساده کن
۳
دارم من از خیال تو در سینه شعلهای
بنمای روی و آتش ما را زیاده کن
۴
واصل به او نگشته عبادت درست نیست
در کعبه گر نماز گذاری اعاده کن
۵
اول ز درد توشه راهی به هم رسان
آنگاه عزم رفتن و تحصیل جاده کن
۶
معلوم ما شده است که از سر گذشتهای
قصاب راه صلح ز دلدار اراده کن
تصاویر و صوت

نظرات