قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

شمارهٔ ۲۶۳

۱

نه همچون خال بر کنج لبش جا می‌توان کردن

نه از لعل لبش قطع تمنا می‌توان کردن

۲

کجا بند نقاب از روی او وا می‌توان کردن

نه ابرویش به یک انگشت پیدا می‌توان کردن

۳

مگر بوی نسیم زلف یاری بشکفد دل را

وگرنه کی ز ناخن غنچه را وا می‌توان کردن

۴

مشو ای شمع مشتاقان زمانی از نظر غائب

دمی چون مردمک بر چشم ما جا می‌توان کردن

۵

زدی چون تیر سیر وحشت در خون طپیدن کن

که صید نیم‌بسمل را تماشا می‌توان کردن

۶

به خطّ پشت لب خطّ بناگوشش سخن دارد

گمانش آنکه با یاقوت دعوا می‌توان کردن

۷

توان گفتن سخن قصاب چند از لعل نوشینش

کجا شیرین ‌دهان از حرف حلوا می‌توان کردن

تصاویر و صوت

دیوان قصاب کاشانی به کوشش جواهری (وجدی) - قصاب کاشانی - تصویر ۲۱۸

نظرات