قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

شمارهٔ ۲۷۶

۱

درد او هرچند بسیار است در جان باش گو

یار از این معنی خبردار است پنهان باش گو

۲

ما که در پیش غم اصلاً پای کم ناورده‌ایم

مدعای او گر آزار است هجران باش گو

۳

کلبه بی‌دوست را تعمیر کردن ابلهی است

دل تهی چون از غم یار است ویران باش گو

۴

در حقیقت منصب آیینه و عاشق یکی است

هر دو را مقصود دیدار است عریان باش گو

۵

از شکرخند سپهر پرفریب از ره مرو

آخر این بی‌رحم خون‌خوار است خندان باش گو

۶

جنس دانش را نمی‌گیرند بی‌دردان به هیچ

این گهر چون بی‌ خریدار است ارزان باش گو

۷

می‌کند قصاب جوش گریه روشن دیده را

تا چراغ ما شرربار است سوزان باش گو

تصاویر و صوت

دیوان قصاب کاشانی به کوشش پرتو بیضایی - تصویر ۱۷۸

نظرات