قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

شمارهٔ ۲۹

۱

مگر آن آتشین‌خو آگه از بخت من است امشب

که همچون شمع مغز استخوانم روشن است امشب

۲

به گلشن جان من دی تا از استغنا گذر کردی

ز مژگان تو گل را خار در پیراهن است امشب

۳

ز جان افشانی من حسن او را شعله افزون شد

مگر بر آتش گل بال بلبل دامن است امشب

۴

به دستارم بنفشه مشت خاکستر بود امشب

نگاهی کن که گلشن بی تو بر من گلخن است امشب

۵

تو شمع مجلس‌افروزی و من پروانه محفل

نشستن ازتو، بر گرد تو گشتن از من است امشب

۶

نمی‌دانم نگه چون رفت بیرون گریه چون آمد

ز بس چشمم به رخسار تو محو دیدن است امشب

۷

ز داغ دوری‌ات صد رنگ گل در آستین دارم

بیا گلچین که از داغ تو دستم گلشن است امشب

۸

چو دید آن سبز گندمگون دلم را گفت زیر لب

که یک مور ضعیفی در کنار خرمن است امشب

۹

نمانده در تنم جایی کزو قصاب ناید خون

مرا خون در جگر چون آب در پرویزن است امشب

تصاویر و صوت

دیوان قصاب کاشانی به کوشش پرتو بیضایی - تصویر ۴۱
دیوان قصاب کاشانی به کوشش جواهری (وجدی) - قصاب کاشانی - تصویر ۴۱

نظرات

user_image
نصرت الله
۱۴۰۰/۰۴/۱۵ - ۰۸:۲۶:۰۰
در مصرع اول بیت دوم «تاز» می‌بایست به «تا» تغییر کند.