
قصاب کاشانی
شمارهٔ ۲۹۲
۱
تا کی فراقنامهات انشا کند کسی
صد صفحه را به خون دل املا کند کسی
۲
ریزم به دیده چند ز دل خون محض را
تا کی ز کوزه آب به دریا کند کسی
۳
حاصل برای عبرت این روزگار نیست
این دیده را ز بهر چه بینا کند کسی
۴
دنیا است هیچ و هرچه درو هست جمله پوچ
از بهر هیچ و پوچ چه غوغا کند کسی
۵
این خانه را چو وقف بر اولاد کردهاند
با این برادران ز چه دعوا کند کسی
۶
چیزی به کس نداد که نگرفت باز از او
دیگر از این جهان چه تمنا کند کسی
۷
طفلان به ما مضایقه از سنگ میکنند
خود را دگر برای چه رسوا کند کسی
۸
گردیده صبح پنبه گوش نه آسمان
تا چند آه و ناله بیجا کند کسی
۹
از مغز خشگ، چربزبان بهرهای نبرد
در دیگ چوب بهر چه حلوا کند کسی
۱۰
قصاب هرکه هست فرو مانده خود است
طومار شکوه پیش چه کس وا کند کسی
تصاویر و صوت


نظرات