
قصاب کاشانی
شمارهٔ ۲۹۴
۱
به قدر دوستی بر حال مشتاقان نظر داری
از آن جمع است ما را دل که از دلها خبر داری
۲
در این گلشن ز رنگ لاله و گل گشت معلومم
که در هر گوشه چندین چون من خونین جگر داری
۳
پریشان زلف و کاکل داری اما کافرم کافر
به عالم گر سیه روزی ز من سرگشتهتر داری
۴
چو دام از هر طرف داریم چشمی در زمین حیران
به راه انتظارت تا که را از خاک برداری
۵
نگردد راست کارت از کجی بی قوّت طالع
به بازو چون کمان حلقه گر چندین هنر داری
۶
فلک قصاب هر دم دوستی با دیگری دارد
چه چشم مردمی زین بیوفای فتنهگر داری
تصاویر و صوت


نظرات