
قصاب کاشانی
شمارهٔ ۲۹۹
۱
میکنم کعبه صفت طوف سر کوی کسی
برده از راه دلم را خم ابروی کسی
۲
ای نسیم سحر امروز به خود میبالی
مگر افتاده رهت بر خم گیسوی کسی
۳
سامری کاین همه در سحر به خود میبالید
برنخورده است به یک نرگس جادوی کسی
۴
ای شب از تیرگی خویش مزن لاف گزاف
ظلمت آن است که من دیدهام از موی کسی
۵
ای صبا عطر فشانی ز کجا میآیی
بیخودم ساز گر آوردهای از بوی کسی
۶
کی توانم که به دامان زنمش دست وصال
من که رو سوی کسی دارم و او سوی کسی
۷
باخبر باش از این طایفه آخر قصاب
میشوی کشته ز تیغ خم ابروی کسی
تصاویر و صوت

نظرات