
قصاب کاشانی
شمارهٔ ۳۰۶
۱
بازآ که ز دل زنگزدا بلکه تو باشی
روشنگر آیینه ما بلکه تو باشی
۲
حاجتطلبان را ز کرم آن خم ابروی
بنمای که محراب دعا بلکه تو باشی
۳
هر سوی که کردی نظرت جانب یار است
ای دیده من قبلهنما بلکه تو باشی
۴
از سایه مژگان خود ای شوخ در این دشت
رم میکنی آهوی ختا بلکه تو باشی
۵
عاجز ز علاج دل ما گشته فلاطون
ای لعل لب یار دوا بلکه تو باشی
۶
در بادیه بیخبری گمشدگانیم
این قافله را راهنما بلکه تو باشی
۷
لایق نبود شکوه ز دلدار نمودن
قصاب سزاوار جفا بلکه تو باشی
تصاویر و صوت


نظرات