قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

شمارهٔ ۳۰۸

۱

بگذشت ز حد کار دل زار کجایی

مردم ز غم ای مونس غم‌خوار کجایی

۲

بسیار دلم تیره شد از زنگ کدورت

روشنگر این آینه تار کجایی

۳

بی‌خار، گلی در چمن دهر نچیدیم

بنمای جمال ای گل بی‌خار کجایی

۴

خالی ز تو جایی نه و جویای تو بسیار

پنهان نه و پیدا نه‌ای، ای یار کجایی

۵

با جلوه درآ، تا شود آشوب قیامت

بنمای قد ای قامت دلدار کجایی

۶

ای لعل لب یار بیان ساز حدیثی

گل‌قند دوای دل بیمار کجایی

۷

در جلوه بود یار شب و روز و تو غافل

خوابی مگر ای دیده بیدار کجایی

۸

ز احوال تو آگاه نه‌ایم ای دل قصاب

آهی بکش ای مرغ گرفتار کجایی

تصاویر و صوت

نظرات