قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

شمارهٔ ۳۱۶

۱

مطلع نگاهم شد باز کرده آغوشی

آفتاب رخساری صبحدم بناگوشی

۲

زلف کرده خالش را طفل بسته زنّاری

سرمه کرده چشمش را کافر سیه‌پوشی

۳

چون فتیله عنبر پای تا به سر عطری

شب‌کلاه زرّینی جامه صندلی پوشی

۴

از نگه گل بادام بر کنار گل ریزی

یاسمن سرانگشتی نسترن بر و دوشی

۵

طرفه چشم و رخساری در حجاب از او دیدم

ترکش از نگه بندی وز عرق زره پوشی

۶

شوخ کافر آیینی دشمن دل و دینی

دیر مدّعا فهمی زود کن فراموشی

۷

در جواب مکتوبم خطّ عارش دارد

همچو نامه معشوق گفتگوی خاموشی

۸

هم‌پیاله‌ام امشب با بتی که می‌باشد

بی‌بهانه در جنگی می نخورده مدهوشی

۹

تا نگاه او قصاب تازه کرد جانم را

چون خم شراب امشب می‌زند دلم جوشی

تصاویر و صوت

نظرات