
قصاب کاشانی
شمارهٔ ۳۵
۱
چو رخ برتافت دیدم طره گیسوی یار امشب
چهها دارد به سر این اختر دنبالهدار امشب
۲
خدا از فتنههای موج این طوفان نگه دارد
شدم دریا نشین از گریهٔ بیاختیار امشب
۳
به قربان تو فردا فکر از خود رفتنی دارم
ز اشک و آه حسرت میدهم سامان کار امشب
۴
ز حیرت با خیالش تا سحر در گفتگو بودم
به کار آمد مرا این دیدهٔ شبزندهدار امشب
۵
کند هر دم به رنگی یاد یار ازگریه مشغولم
مرا دارد غم او همچو طفلان در کنار امشب
۶
برای خویشتن تدبیر از این بهتر نمیدانم
که با بیاختیاری واگذارم اختیار امشب
۷
به یاد زلف و چشمش بسته در فتراک دلها را
مگر میآید آن برگشته مژگان از شکار امشب
۸
قمارم عشقبازی بود با دلبر ندانستم
که خواهد برد از من چشم فتانش قمار امشب
۹
ز زخم تازه برمیدارم ای قصاب مرهم را
اگر بندد به خونم یار پا را در نگار امشب
تصاویر و صوت

نظرات