قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

شمارهٔ ۴۴

۱

عالمی را سوختی از جلوه ای رعنا بس است

بردی از حد ناز ای بی‌رحم استغنا بس است

۲

ز انتظار ضربت تیغ تو مردن تا به کی

چند ای قاتل کنی امروز را فردا بس است

۳

دیگری را در میان زنّار ای بدخود مبند

چون مرا کردی در این بتخانه پابرجا بس است

۴

دیگری را در گرفتاری شریک ما مکن

مدعا گر شهرت حسن است یک رسوا بس است

۵

خنجر دیگر برای قتل من در کار نیست

تیغ ابروی تو بر جان من شیدا بس است

۶

چشم بر خُم‌خانه گردون ندارم در خمار

بهر درد سر مرا دُرد تو در مینا بس است

۷

بحر بی‌پایان ما را نیست امید کنار

دست و پا تا چند ای قصاب در دریا بس است

تصاویر و صوت

نظرات