قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

شمارهٔ ۵۵

۱

شبم به محنت و روزم به هجر یار گذشت

تمام مدت عمرم بر این قرار گذشت

۲

مگر ندارد ای ساقی انتظار آخر

بیار باده که کارم ز انتظار گذشت

۳

هزار حیف که تا فکر خویش می‌کردم

گلی نچیدم از این گلشن و بهار گذشت

۴

نهال من همه لخت جگر به بار آورد

مگر ز خون دل آبم ز جویبار گذشت

۵

زد آتشم به درون چون چنار در گلزار

نسیم زلف تو هر گاهم از کنار گذشت

۶

کمان ناز به من چپ نشسته بود هنوز

که تیر غمزه‌اش از سینه فکار گذشت

۷

بسوخت شعلهٔ آهم سپهر را دامن

خیال او چو مرا در دل نزار گذشت

۸

پیاله گیر و گلی برفشان و عشرت کن

چه فکر می‌کنی؟ ایام نوبهار گذشت

۹

گذشت یار به صد فتنه از برت قصاب

خموش باش که آشوب روزگار گذشت

تصاویر و صوت

نظرات