
قصاب کاشانی
شمارهٔ ۵۹
۱
هر داغ دل ز پرتو حسنت ستارهای است
هر ذرهای ز مهر رخت ماهپارهای است
۲
تا آب داده تیغ تو گلزار دهر را
هر گل در این چمن جگر پارهپارهای است
۳
روشن چو از تو نیست چراغ دلم چرا
هر قطرهای که میچکد از وی شرارهای است
۴
آگاه از گذشتن این بحر نیستی
هر چین موج بر تو ز رفتن اشارهای است
۵
باد مخالفش ز هواهای نفس تو است
این بحر را وگرنه ز هر سو کنارهای است
۶
بسیار شوخچشمی و غافل که چون حباب
ویران بنای هستی ما از نظارهای است
۷
این هم غنیمت است که از نقد داغ دوست
در دست مفلسان محبت شمارهای است
۸
پیدا است ز آتش حجر اینک که نور تو
پنهان ز غیر در دل هر سنگپارهای است
۹
قصاب دور دیده ز مژگان شوخ او
از هر طرف ز بهر دل ما قنارهای است
تصاویر و صوت

نظرات