قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

شمارهٔ ۶۰

۱

ای خوش آن عالم که در وی راه پای غم نداشت

نقش‌ها برداشت اما صورت خاتم نداشت

۲

حسن را چندین هزار آیینه پیش رخ نبود

عکس جان گر در تن نامحرم و محرم نداشت

۳

بود کوتاه از گریبان روان دست اجل

چشم احیا هیچ‌کس از عیسی مریم نداشت

۴

دست و تیغ غمزه بر قتل کسی بالا نرفت

زخم چشم راحت از هم‌خوابی مرهم نداشت

۵

چید بزمی ساقی دوران که در گیتی نبود

ریخت بر خاک وجود آبی که جام‌جم نداشت

۶

هر دلی را شد به قصد دوستی وصلی نصیب

این ترازو ذره‌ای در وزن بیش و کم نداشت

۷

تا توانی پی به معنی برد، ظاهربین مباش

کانچه در خاطر سلیمان داشت در خاتم نداشت

۸

جامه احرام را قصاب تر کردم ز اشک

داشت آن آبی که چشمم چشمه زمزم نداشت

تصاویر و صوت

نظرات