قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

شمارهٔ ۷۷

۱

کوی یار است و به هر گوشه بلا ریخته است

پا به هرجا که نهی خار جفا ریخته است

۲

دردم از سستی اقبال به درمان نرسد

که نه بهر دل هر خسته دوا ریخته است

۳

تا قیامت دمد از تربت او مهر گیاه

بر دل هر که غمت تخم وفا ریخته است

۴

زنگ از دل کشش مهر تو برداشته است

عارضت بر رخ آیینه صفا ریخته است

۵

ظارهاً آنکه بدین گونه بیاراست تو را

جای نظاره به چشم تو حیا ریخته است

۶

نشکند گر قدح باده سبو می‌شکند

به شکست دل ما سنگ جفا ریخته است

۷

نمکی را که فلک نایدش از عهده برون

لبت آورده و بر دیده ما ریخته است

۸

این نگاری است که در هر سر راهی قصاب

خون صد همچو تویی بی‌سروپا ریخته است

تصاویر و صوت

دیوان قصاب کاشانی به کوشش جواهری (وجدی) - قصاب کاشانی - تصویر ۷۵

نظرات