قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

شمارهٔ ۷۸

۱

باد رنجور آن تنی کز درد او بیمار نیست

خاک بر چشمی که با یاد رخش بیدار نیست

۲

بی‌نصیب آن دل که زخم از تیر مژگانی نخورد

وای بر مرگی که خود از حسرت دیدار نیست

۳

تا نگردم کشته در کوی تو با چند آرزو

بر نمی‌گردم دگر این‌بار چون هر بار نیست

۴

پا ز فرمان قضا بیرون نهادن مشکل است

هیچ‌کس را ره برون زین حلقه پرگار نیست

۵

نغمه‌سنجان حقیقت مست حیرت خفته‌اند

در بساط عشق گویا هیچ‌کس هشیار نیست

۶

گر گریزان نیستم از سنگ طبع ناکسان

در جهان قصاب ما را شیشه‌ای در بار نیست

تصاویر و صوت

نظرات