قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

شمارهٔ ۸

۱

ز جوش عاشقان گرم است بزم آن شاه خوبان را

که می‌باشد نمودی با رعیت پادشاهان را

۲

ز ابروی تو زخم کاریی دارم به قصد من

مده دیگر به زهر چشم آب آن تیر مژگان را

۳

ز هم بگشای لب وز لطف حرفی گوی با عاشق

توان زد تا به کی بر درج گوهر قفل مرجان را

۴

کسی قدر سخن‌های تو را چون من نمی‌داند

کجا هرکس شناسد قدر گوهرهای غلتان را

۵

به زنّار سر زلف تو قائم کرده‌ام ایمان

مفرما هجر از این بیشم مکش کافر مسلمان را

۶

می زهد ریا قصاب تا کی می‌توان خوردن

به جام صبح گاهی یاد می‌کن می‌پرستان‌ را

تصاویر و صوت

دیوان قصاب کاشانی به کوشش محمد عباسی - قصاب کاشانی - تصویر ۲۳

نظرات