
قصاب کاشانی
شمارهٔ ۸۲
۱
تن چه باشد چاردیوار بنای عاریت
پر مکن قصد اقامت در سرای عاریت
۲
بگذر از این باغ بیرنگ تعلق چون نسیم
دست و پا مگذار چون گل در حنای عاریت
۳
یک قدم منصور بالاتر نرفت از پای دار
بیش از این کی میتوان رفتن به پای عاریت
۴
در قفا دارد کدورت آشناییهای خلق
پر مشو حیران در این آیینههای عاریت
۵
چون زبان جاده خاموشی گزین از هر سؤال
درمرو از جای چون کوه از صدای عاریت
۶
با دل صد چاک از دنبال محمل چون جرس
میکنم افغان و میآیم به پای عاریت
۷
در جهان یک دم نمیگیرند از وحشت قرار
دلنشین اهل همت نیست جای عاریت
۸
خوب گفتند اهل دل قصاب این درگشته را
یک ده ویران و چندین کدخدای عاریت
تصاویر و صوت


نظرات