
قصاب کاشانی
شمارهٔ ۸۳
۱
خوشه خرمن ما را دل صد چاک بس است
آب این مزرعه را دیده نمناک بس است
۲
آسیایی نبود دیده ما را در کار
به شکست دل ما گردش افلاک بس است
۳
فارغ از گرمی بیصرفه این بزمگهایم
بهر دلسوزی ما شعله ادراک بس است
۴
بیثبات است، ز اسباب جهان دل برگیر
شد چون این آینه از زنگ هوس پاک بس است
۵
چو به وصلش رسی ای دل طمع خام مکن
شدی ای صید تو تا بسته فتراک بس است
۶
نیست قصاب پی قتل تو تیغی لازم
غمزه یار چو گردید غضبناک بس است
نظرات