قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

شمارهٔ ۹

۱

ز سنبل بند بر دل می‌گذارد موی این صحرا

دماغ گل پریشان می‌شود از بوی این صحرا

۲

کدامین شکرین لب کرد بارانداز این وادی

که می‌جوشد به جای آب شیر از جوی این صحرا

۳

به هر سو می‌کند تا چشم کار افتاده فرش گل

چو شبنم می‌توان مالید رو بر روی این صحرا

۴

گلستان را به بلبل بخش و شیرین را به خسرو ده

برو دنبال مجنون گیر و رو کن سوی این صحرا

۵

ز بس مانده است باز از هر طرف چشم تماشایی

به جای سبزه مژگان می‌چرد آهوی این صحرا

۶

جنون را پیشه کن قصاب و غم را تیشه بر پا زن

که عشرت می‌توانی کرد در پهلوی این صحرا

تصاویر و صوت

دیوان قصاب کاشانی به کوشش جواهری (وجدی) - قصاب کاشانی - تصویر ۲۵

نظرات