
قصاب کاشانی
شمارهٔ ۹
۱
ز سنبل بند بر دل میگذارد موی این صحرا
دماغ گل پریشان میشود از بوی این صحرا
۲
کدامین شکرین لب کرد بارانداز این وادی
که میجوشد به جای آب شیر از جوی این صحرا
۳
به هر سو میکند تا چشم کار افتاده فرش گل
چو شبنم میتوان مالید رو بر روی این صحرا
۴
گلستان را به بلبل بخش و شیرین را به خسرو ده
برو دنبال مجنون گیر و رو کن سوی این صحرا
۵
ز بس مانده است باز از هر طرف چشم تماشایی
به جای سبزه مژگان میچرد آهوی این صحرا
۶
جنون را پیشه کن قصاب و غم را تیشه بر پا زن
که عشرت میتوانی کرد در پهلوی این صحرا
تصاویر و صوت

نظرات