قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

شمارهٔ ۹۷

۱

آن را که داغ عشقش پا تا به سر نباشد

در دهر چون نهالی است کان را ثمر نباشد

۲

از درد شام هجران دردی بتر نباشد

بالاتر از سیاهی رنگ دگر نباشد

۳

جام شراب ساقی ما را نمی‌کند مست

تا جای باده در وی خون جگر نباشد

۴

گه در خیال زلفم گاهی به فکر کاکل

ای کاش شام ما را هرگز سحر نباشد

۵

در راه عشق‌بازی راضی نمی‌شود دل

زخم خدنگ نازش گر کارگر نباشد

۶

تابان چو عارض او در آسمان عزت

حقا که در نکویی قرص قمر نباشد

۷

در عشق زاد راهی جز درد نیست لازم

تحصیل نان و آبی در این سفر نباشد

۸

تا کی ز بهر صندل منت کشی ز دونان

قصاب ترک سر کن تا دردسر نباشد

تصاویر و صوت

دیوان قصاب کاشانی به کوشش پرتو بیضایی - تصویر ۷۷

نظرات