
قصاب کاشانی
شمارهٔ ۹۸
۱
کی تواند هر طبیبی چاره هجران کند
مشکل افتاده است کار دل خدا آسان کند
۲
کی توانیم از خجالت کرد سر بالا مگر
ابر رحمت شستشوی ما گنهکاران کند
۳
در زمین داریم چون زاشگ ندامت دانهای
بر نمیداریم روی از خاک تا باران کند
۴
از سرم باری گران بر دوش خویش افکندهاند
ای خوش آن مردی که خود را از سبکباران کند
۵
اهل عشرت جمله مدهوشاند در مجلس مگر
چشم ساقی نشئهای در کار میخواران کند
۶
ما پریشان خفتگان را خواب غفلت برده است
بوی زلفی کو که ما را هم ز بیداران کند
۷
میکند سنگیندلان را حرص روزی بیقرار
آسیا را جستجوی رزق سرگردان کند
۸
بی فروغ عشق نتوان کرد دامان پر ز اشگ
شمع روشن میشود تا دیده را گریان کند
۹
جانسپاری گر هوس داری ز قصاب ای نگار
امر کن تا آنکه قربان تو گردد آن کند
تصاویر و صوت

نظرات