قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

شمارهٔ ۹۹

۱

ندارد مرگ هر کس کشته آن تیر مژگان شد

نباشد حسرت آن دل را که در کوی تو قربان شد

۲

در این گلزار چون دلتنگ گردی لب ز هم مگشا

که عمرش رفت بر باد فنا چون غنچه خندان شد

۳

دلم چون خال دست از کنج آن لب برنمی‌دارد

در اول طوطی ما پای‌بست شکّرستان شد

۴

درآمد بی‌نقاب آن عارض و بشکفت گل در گل

دلا گل چین که باز از روی او عالم گلستان شد

۵

به بزمت تا قیامت رنگ هشیاری نمی‌بیند

کسی کز گردش پیمانه چشم تو مستان شد

۶

شبی قصاب بود ای شوخ با زلف تو در بازی

پشیمان گشت چون بیدار از این خواب پریشان شد

تصاویر و صوت

دیوان قصاب کاشانی به کوشش پرتو بیضایی - تصویر ۷۸

نظرات