
قوامی رازی
شمارهٔ ۱۲
۱
دولتت گر نیک ننوازد مرا
روزگار بد بر اندازد مرا
۲
بینوائیها بسوزد جان من
گرنه جودت برگها سازد مرا
۳
پایمال هر خسم دارد سپهر
سعی تو گرسرنیفزاید مرا
۴
از سعادت چون کنم طرف کمر
چون نحوست کیسه پردازد مرا
۵
از عنایتهای تو از زر و سیم
دستها گستاخ چون یازد مرا
۶
کز شکایتهای دولت جان و تن
از تف اندیشه بگدازد مرا
۷
گر معینی باشی اندر حق من
دل به بخت جاودان نازد مرا
۸
تو عنایت کن که آنگه روزگار
گر بخواهد گرنه،بنوازد مرا
۹
گر به خدمت کم رسم دست زمان
هر زمانی جنگی آغازد مرا
۱۰
وربه خدمت می رسم چوگان چرخ
بر دردت چون گوی می بازد مرا
۱۱
من سوار و مرد این میدان نیم
اسب اقبال تو می تازد مرا
نظرات