
قوامی رازی
شمارهٔ ۱۷ - در مدح نجم الدین لقبی و درخواست دو چیز از او
۱
ایا نجم دین گر تو احسان کنی
همه درد را جمله درمان کنی
۲
اگر چه نه ای آصف بر خیا
که از خیل دیو اهل دیوان کنی
۳
سزد کز کفایت تو در مملکت
چن و دخل و خرج سلیمان کنی
۴
همی بینم از دست پر خیر تو
که چون با همه خلقی احسان کنی
۵
همیشه سرای تو آباد باد
که آزادگان را تو مهمان کنی
۶
قوامی از آنست مداح تو
که تا کار او را به سامان کنی
۷
مکن با من اکنون دو کارای ظریف
که پس عورت بنده عریان کنی
۸
یکی آنکه چیزی نبخشی مرا
دگر آنکه هنگامه بیران کنی
تصاویر و صوت

نظرات