قوامی رازی

قوامی رازی

شمارهٔ ۲۰ - شکایت از عمید نامی بشخصی مختص الدوله لقب و طلب عطا از وی تا زنی بگیرد

۱

مختص الدوله مختصر بشنو

که قوامیت را چه کار افتاد

۲

چون من اندر عمید بستم امید

دل فقاعم ز کیسه تو گشاد

۳

از پی آنکه بنده را با تو

هست دیرینه مهر مادر زاد

۴

آب من زین عمید غمگین رفت

من به نانی ازو نگشتم شاد

۵

این همه طبع شعر کرد به من

کایچ کس را به شعر طبع مباد

۶

خاک بر سر کنم ز آتش طبع

کاب رویم همی دهد بر باد

۷

کارم آراسته شود چو عروس

گر به همت مرا کنی داماد

۸

باشد آزاد کرد همت تو

هر که از بنده تو خواهد زاد

۹

وقت را خرد کی همی باید

تا بود کار بنده را بنیاد

۱۰

نام و ننگ رهی به گردن تو

داد کن با من و مکن بیداد

۱۱

پرده ام برمگیر و دستم گیر

ای که ستر از عمید بر گیراد

۱۲

همه احوال با تو خواهم گفت

بشنو از بنده هر چه باداباد

۱۳

ز آروزی جماع چو نانم

که خود از خویشتن نیارم یاد

تصاویر و صوت

نظرات