قوامی رازی

قوامی رازی

شمارهٔ ۲۷ - در مدح بزرگی و تقاضای صلتی از او

۱

مها چو گاه سخا دست تو دلیر بود

به مدحت تو زبان زمانه چیر بود

۲

چو خواجگی طلبی همتی چو شیر بیار

که از سخاست که هر دد غلام شیر بود

۳

مدام خدمت من به اشتاب خواهی و زود

اگر چه از تو صلت با درنگ و دیر بود

۴

حسود زیر و زبر کی بود؟ در آن ساعت

که دست تو زبر و دست بنده زیر بود

۵

نه هر که مدح تو گوید چو من تواند بود

نه نره شیر بود هر که در کویر بود

۶

زجود خویش پرم کن که بس تهی دستم

که گرسنه شکم آن نیکتر که سیر بود

۷

پس ار دلیر عتابی کنم شگفت مدار

که هست بنده تهی و تهی دلیر بود

تصاویر و صوت

نظرات