قوامی رازی

قوامی رازی

شمارهٔ ۴۶ - در غزل است

۱

ای جهان و جان بگردان روی و رای

تا بماند در جهان جانی به جای

۲

آفتابی چون شوی تابنده روی

و آسمانی چون شوی گردنده رای

۳

سرو باشد پیش قدت گوژپشت

لعل باشد پیش رویت کهربای

۴

جان همی کاهی چو بفزائی فراق

دل همی بندی چو بگشائی قبای

۵

داده ای زان خنده با قهقهه

عالمی را گریه با های های

۶

هر که بندد دل چو ما در وصل تو

تا بود روی تو او را دلگشای

۷

گردد از سودای تو بی کار و بار

یا بر آید همچو ما بی دست و پای

۸

هر خسی را پایگاهی آرزوست

چون کند با عشق تو دست آزمای

۹

نه چو اینها ناقوامان بلکه تو

چون قوامی عالمی داری گدای

تصاویر و صوت

دیوان شرف الشعراء بدر الدین قوامی رازی به کوشش میرجلال الدین حسینی ارموی (محدث) - بدرالدین قوامی رازی - تصویر ۸۲

نظرات