قوامی رازی

قوامی رازی

شمارهٔ ۵۷ - در غزل است

۱

کسی در عشق تو دلریش باشد

که مسکین عاشق و درویش باشد

۲

ز شادیها شود بیگانه آن دل

که با اندوه عشقت خویش باشد

۳

هر آن کو صحبت سیمرغ جوید

به هر حالی محال اندیش باشد

۴

فغان از چشم مست تو که پیوست

موافق سوز و کافرکیش باشد

۵

بود درمان هجرت درد عاشق

که یاد گرگ رنج میش باشد

۶

پسندی کز لب نوشینت ای جان

جهان را نوش و ما را نیش باشد

۷

هر آن کو عشق بازد با تو معشوق

زهر عاشق بتر دلریش باشد

۸

ندانی پس نگارینا که آن را

که بامش بیش برفش بیش باشد

۹

پس از هر سروری باشد قوامیت

ولی در عشق بیش از پیش باشد

تصاویر و صوت

دیوان شرف الشعراء بدر الدین قوامی رازی به کوشش میرجلال الدین حسینی ارموی (محدث) - بدرالدین قوامی رازی - تصویر ۸۹

نظرات