
قوامی رازی
شمارهٔ ۵۸ - در غزل است
۱
گفتم مگر که ما را؛در دل به جای جانی
نه نه خطاست جانا جانی و زندگانی
۲
یار گشاده زلفی دلبند شوخ چشمی
معشوق خوبروئی؛ دلدار خوش زبانی
۳
برده سبق فراقت؛ از رنج بی نهایت
بسته گرو وصالت؛ با ناز جاودانی
۴
زلف تو باشد ای بت ؛ شاهین عشق زیرا
خورشید باشد ای جان؛ طاوس آسمانی
نظرات