
قوامی رازی
شمارهٔ ۶۴ - در غزل است
۱
آن خط دمیده بر بناگوش
ماه است ز شب شده زره پوش
۲
درد دل عاشقان بی صبر
رنج تن بی دلان مدهوش
۳
ای روز به روز فتنه باتو
در راه نهاده دوش با دوش
۴
از شرم تو چون نگار دیوار
خوبان همه ساکت اند و خاموش
۵
از خلق مکن دریغ بوسه
اکنون که همی خرند بفروش
۶
گفتند که بوسه ای به جا نیست
ای دوست نکو ببین و به کوش
۷
گفتی که امروز گوش می دار
گر وعده خلاف کرده ام دوش
۸
باور مکناد عاشقت را
کاین «ه» مسکین هست دست بر گوش
۹
یاد تو خورد قوامی ار چند
یک باره ش کرده ای فراموش
تصاویر و صوت

نظرات