قوامی رازی

قوامی رازی

شمارهٔ ۶۷ - در غزل است

۱

ای دل اندوه یار خورده نه ای

جگر مرد کار خورده نه ای

۲

زخم هجران دوست دیده نه ای

تیغ در کارزار خورده نه ای

۳

شربت وصل خورده ای لیکن

ضربت هجر یار خورده نه ای

۴

در بیابان رنج مهجوران

آب ناخوش گوار خورده نه ای

۵

در دبستان عشق معشوقان

چوب آموزگار خورده نه ای

۶

بوده ای یار غار عشق ولیک

زخم دندان مار خورده نه ای

۷

نشمرندت قوامیا عاشق

که غم بی شمار خورده نه ای

۸

گرد این کار زینهار مگرد

با خود ار زینهار خورده نه ای

۹

نازنینی که از کمان فراق

تیر سندان گذار خورد نه ای

۱۰

سیکی با خمار چشته نه ای

سیلی روزگار خورده نه ای

تصاویر و صوت

نظرات