
قوامی رازی
شمارهٔ ۸۰ - در غزل است
۱
عشقت شفقت ندارد ای جان
مهرت برکت ندارد ای جان
۲
ازجمله نیکوان عالم
کس این درجت ندارد ای جان
۳
آن کس که ز عشق تو بمیرد
جز غم ترکت ندارد ای جان
۴
در راه فراق تو از آن لب
عاشق نفقت ندارد ای جان
۵
من ساکن از آن شدم که بی تو
جانم حرکت ندارد ای جان
۶
چندان که نگه کنم ز عشقت
کارم ثمرت ندارد ای جان
۷
بر عاشق مشفقت قوامی
آن لب شفقت ندارد ای جان
۸
یک بوسه به بنده باز دادن
چندین عظمت ندارد ای جان
نظرات