
قوامی رازی
شمارهٔ ۸۵ - در غزل است
۱
زلف تو دین مرد دینی برد
رویت آب حریر چینی برد
۲
لعبت دیده قوامی را
صورت تو بلاله چینی برد
۳
عارض لاله رنگ گل فامت
قدر اندام یاسمینی برد
۴
لب لوزینه وار پرشکرت
طعم حلوای انگبینی برد
۵
برنشان پی تو در ره تو
چشم من گوی ره نشینی برد
۶
خر پالانکش من اندر عشق
رونق استران زینی برد
۷
ساقی عشق تو ز عالم دست
از لطیفی ز پیش بینی برد
۸
داد ما را بسی پیاله غم
آنگهی نام ساتگینی برد
۹
ناگهان زلف بی امانت تو
همه دلها به ناامینی برد
۱۰
من چه گویم که آن من باری
ازمیان دو چشم بینی برد
نظرات