قوامی رازی

قوامی رازی

شمارهٔ ۹۱ - در غزل واشاره به مدح نوشروان نامی است

۱

ای دل به جان و مال خر گر بوسه جانان خری

هر چون که بفروشد به تو بیعش بکن کارزان خری

۲

مشک از دو زلف یار بر؛ تا عنبر از کودک بری

بوس از لب معشوق خر؛ تا گوهر از نادان خری

۳

از عارض دلبر طلب؛ در گلستان عشق گل

آسان خری در بوستان؛ کز باغبان ریحان خری

۴

یابی حلاوتهای جان، در وصل یار ار می خوری

بینی تماشاهای روح، ار وقت گل بستان خری

۵

از دولت دلدار خواه؛ ار راحت کلی خوهی

از چشمه حیوان بخر، گر عمر جاویدان خری

۶

معشوق عاشق سوز به، بدسار و شوخ و دلستان

تا در عتاب و ناز او، چون دل فروشی جان خری

۷

گر دشت هندو بایدت، حالی توانی یافتن

آسان بنتوانی خرید، ار لعبت کاشان خری

۸

یاری که خوار آید به کف، نیکو نباشد صورتش

نشنیده ای ای دل مگر «ارزان خری انبان خری »

۹

خواهی قوام عشق را، شعر قوامی فهم کن

در عهد نوشروان طلب، چون عدل نوشروان خری

تصاویر و صوت

نظرات