غبار همدانی

غبار همدانی

شمارهٔ ۱۸

۱

نسیم صبحگاهی چون شمیم زلف یارآرد

دل مجروح مارا مرهم ازمُشک تَتار آرد

۲

نشیند بر کنار جوی دایم مردم چشمم

به امیدی که روزی سرو قدی در کنار آرد

۳

دلا از خود مشو نومید اگر اشک روان داری

که چون آبی به خاکی ریختی تخمی به بار آرد

۴

چمن آرای قدرت پرورد صد خار در گلشن

که روزی گلبنی را غنچه ای از شاخ خار آرد

۵

بسوز ای آتش عشق استخوانم را که دهقانان

زنند آتش به گلبن تا نکوتر گل به بار آرد

تصاویر و صوت

نظرات